من نمي دونم چرا دوستام وقتي لاو تو لاو با شوهراشون ميرن

دربند يا دست به گردن ميرن دريا، ياد من نمي افتن. ولي به

محض اين كه يه چيزي يه جاي خودشون يا زندگي شون گير

ميكنه اولين كسي كه يادش ميفتن منم. منو يه بسته چنته مي

بينن يا يه سمبه گنده كه مي تونه هر سوراخ گرفته اي رو باز

كنه. خانوم زنگ زده كه "چطوري حرص شوهرمو در بيارم؟"!!! آخه

من چه مي دونم. آخه راجع به من چي فكر مي كني كه اين

سوالو مي پرسي. آخه من چن دفعه حرص شوهر خودمو

درآوردم كه تو خبر داشته باشي. آخه من كه شوهر تو رو در حد

ديدن تو عروسيتون و حرف زدن اندازه "ايشاللا مباركه" مي

شناسم از كجا بدونم چه جوري حرصش درمياد. آخه اگه

بشناسم هم مگه من ساديسم دارم كه يه ليست از راهاي

دراوردن حرص آدما داشته باشم و چهارتاشو جلو پاي تو بذارم. باز

اگه شوهرت زنگ زده بود كه بهش بگم چه طوري حرص تو رو

دربياره يه چيزي. مي گفتم جوراباتو درآر بنداز وسط هال. مي

گفتم كمر شلوارتو باز كن و ولش كن بيفته زمين. بعد هم پاهاتو

از توش درآر و بذار همون شكلي بمونه همون جا. مي گفتم هر

چي خريد كردي با مشما بذار رو اپن. يا مي گفتم مادرزنت زنگ

زد خونتون نگو "سلام برسون". مي گفتم زنگ بزن از مامانت

ليست خريد بگير بگو ميگيرم ميارم. مي گفتم وقتي راننده جلويي

زنه دستتو بذار رو بوق. مي گفتم قاشق مربا رو بكن تو دهنت و

دوباره بذار تو مربا. چه مي دونم اصلا مي گفتم تو كار خودتو بكن

زنت حرصش درمياد راه و روش هم نمي خواد. ولي به تو چي

بگم.چي بگم آخه. حرص شوهرت دربياد؟ حرص شوهرت؟ من

واقعا نمي دونم.