امروز اولين صبح سي سالگي ام را شروع كردم. حالا هم دارم روز اول اين سي ساله بودن را مي گذرانم. ديگر بايد عاقل شده باشم. گرچه هيچ نشانه اي از آن دريافت نمي كنم!

تولدم را به مادرم كه لذت آفرينش را چشيد، به پدرم كه مالك محض بودن را تجربه كرد و به خودم كه براي پاي گذاشتن به دنيايي بدين زيبايي اجازه يافتم، تبريك مي گويم.

تولدم را به مادرم كه از اين سو و آن سو بردن موجودي دو كيلو و نيمي خلاص شد و به پدرم كه با جيغ هاي شبانه من آرامشش را به ناكجاآباد فرستاد و به خودم كه لذت بودن با رنج زندگي را نصيبم كرد، تبريك مي گويم.

تولدم مبارك!