وبلاگتو خوندم در كل جالب بود. احساسات و افكارتو خيلي ساده مي‌نويسي كه اين خيلي خوبه. به نظرم سعي مي‌كني همانطوري كه به  خانم‌‌ها حق رو ميدي به آقايان هم بدي، اما ته قلبت بيشتر تقصيرها رو متوجه آقايان ميدوني ( باهات موافقم).  يه چيز برام جالبه كه بعضي‌ها نمي‌خواهند بدونند و نمي‌كنند( گاهي وقت‌ها لازمه آدمها خودشونو جاي ديگران بگذارند)، اما تو ميدوني و گاهي وقت‌ها اينكار رو نمي‌كني منظورم بيشتر در مسايل سياسيه. موفق باشي بازم بنويس

راستي رنگ وبلاگت خيلي قشنگه  فكر كنم دلتم اين رنگي باشه.

  

آدرس اين وبلاگو به خيلي ها دادم ولي فقط تعداد كمي اونقدر اهميت دادن كه برن و بخونن و نظر بدن. براي همين هميشه فكر مي كنم دشمن آدم هم بهتره احساس مسئوليت داشته باشه. اونقدر كه حتي وقتي آدرس يه وبو مي گيره كه ممكنه حدس هم بزنه از مطالبش خوشش نمياد باز هم انقدر مسئوليت سرش بشه كه بره و بخونه. ممنون كه مطالبو خونديد. از نظرتون هم بي نهايت سپاسگزارم. من به آقايون هم حق ميدم . خيلي زياد. چون فكر مي كنم توي جامعه ما هر دو طرف تحت ستم هستن و هيچ كدوم اونجور كه بايد و شايد زندگي نمي كنن و از زندگي شون لذت نمي برن. چرا كه ما براي با هم بودن تربيت نمي شيم بلكه براي در مقابل هم بودن بزرگ مي شيم و در نتيجه هر دومون آسيب مي بينيم. جامعه ما مستبده حتي وقتي هيچ ديكتاتوري بالاي سرمون نباشه چه برسه به حالا! تحت  استبداد هم نه ميشه عاشق بود و نه معشوق فقط بايد مبارز بود يا مظلوم.

وبلاگ خيلي مطلب سياسي نداره و من متوجه منظورتون از اونچه درباره مسايل سياسي نوشتين نشدم. گرچه من مي دونم كه نظرات سياسيم چيه ولي نمي تونم بگمشون چون شايد به قول شما من نمي تونم خودمو جاي ديگران بگذارم مخصوصا جاي مستبدين و رياكارها. جاي آدمايي كه ظلم و ستم رو مي بينن و به خاطر موندن تو صندليشون يا به خاطر كم نشدن صفراي حساب بانكي شون صداشون در نمي ياد. من فقط مي تونم خودمو جاي آدمايي بذارم كه ستم كشيدن. بچه هايي كه رنگ مدرسه نديدن و سر چهارراه گل مي فروشن و آرزوشون براي آينده، داشتن يه دكه گلفروشيه. جوونايي كه به خاطر بيكاري، بي پولي، نداشتن آزادي و ايمان معتاد مي شن و گاهي كنار خيابون جون مي دن. مردايي كه روي رفتن به خونه ندارن و هي خيابوناي اطراف خونه رو بالا و پايين مي رن و زنايي كه به دنيال گرفتن حداقل حقشون از زندگي، راهروهاي دادگاه هايي رو بالا و پايين مي رن كه قاضي هاش يك مشت بيسواد و بي مغز هستند كه از عشق و عقل هيچي نمي فهمن.

من خودمو جاي روزنامه نگاري مي گذارم كه يه جمله رو ده بار تغيير مي ده تا تيغ سانسور بهش نگيره و آخر هم وقتي چاپ شده مطلبشو مي خونه از عصبانيت قرمز ميشه و رگ هاي گردنش بيرون مي زنه. حق داره. نوشته هاي آدم مثل بچه آدمه كه طاقت نداريم كسي دستشو ببره يا صدمه اي بهش بزنه.

من خودمو جاي مادري مي ذارم كه بچه ش آدم كشته و قراره اعدام بشه. خودمو جاي مادري ميذارم كه بچه ش كشته شده و قاتلش قراره اعدام بشه. و نمي تونم بعد از سي سال استقرار حكومت مذهبي اتفاق افتادن اين همه فتل و غارت و جنايتو بپذيرم.

من خودمو جاي غير مسلموني مي ذارم كه توي كشور ما زندگي مي كنه و مجبور بدون اعتقاد به قوانين ما اونها رو رعايت كنه. من مادري رو ديدم كه مسيحي بود و پسرش توي تصادف كشته شده بود و بهش دويست هزار تومن ديه داده بودن( سالي كه ديه مصوب يك مرد مسلمان ده ميليون بود!) من به ديني كه براي يه آدم ده ميليون و براي يه آدم ديگه با مذهب متفاوت دويست هزارتومن ارزش قائله شك مي كنم. ( اگه ايمانم بيشتر بود به جاي شك به خود دين به علماي اون شك مي كردم)

خيلي هاي ديگه هستن كه مي تونم خودمو جاي اونها بگذارم ولي جاي يه مستبد، يه ديكتاتور يا سلطه طلب، هرگز. اين هرگز همونطور محكمه كه ...( سانسور مي شود بابا)

راستي مي تونيد توي همون وب در بخش نظر، حرفاتونو بنويسيد تا بقيه هم بخونن. اينجوري باب يه گفتگو و اظهار نظر هم باز ميشه. مي تونيد از اسم مستعار استفاده كنيد.(‌حدسم درست بود؟) 

 
  Baba shoma ke delet kheili pooooooooooore. inhaee ke gofti hameja hast che inja che faranse, hala yeja  kam yeja ziad. in ha osloli hastan ke nokhbegane gozashte va hal (che diktator che nokhbeye siasi) ke donbale ghodrat hastand piade sazi kardand. be nazare man etehad va angizeye onha az etehad va angizeye sayere nokhbegan bishtare.

 

اينا مكالمات وبي من و دوستي بود كه البته خودش منكر دوست بودنه! فكر كردم بد نيست جواب بعدي رو اينجا بنويسم تا شما هم بخونيد و احيانا نظري بديد. اول بگم كه ايشون به شدت محافظه كاره و بنابراين نظرشو نه در بخش نظرات و نه حتي نظرات خصوصي بلكه به ايميلم فرستاده. گفت چون به بخش نظرات خصوصي اطمينان نداشته!