حكم صادركردن براي ديگران كار خيلي ساده و راحتيه. همين طوري الكي و با یكي دوتا برخورد به خودمون اجازه مي ديم درباره اخلاق و رفتار ديگران، زندگي شون و تصميمات شون حكم صادر كنيم. اما بد نيست گاهي اوقات خودمونو جاي طرف مقابل بگذاريم. گاهي انجام دادن كارهايي كه در يك كلمه يا جمله خلاصه مي شن خيلي سخته. مثلا وقتي يك نفر از كارش ناراضيه به نظر می رسه راحت ترين روش اينه كه كارشو عوض كنه. اما همين تغيير آنقدر اضطراب و نگراني به همراه داره كه تبديل به يك كار خيلي سخت و شايد ناممكن مي شود. راستش كسي رو دارم كه از ازدواجش اصلا راضي نيست و با همسرش خيلي مشكل داره و من حس مي كنم چقدر اذيت مي شده وقتي من به عنوان راه حل خيرخواهانه مي گفتم از شوهرش جدا شه و چقدر عذاب مي كشيده. ايجاد تغيير توي زندگي كار سختيه. به خصوص وقتي توي كشوري اينقدر بي ثبات و با هزاران مشكل فرهنگي و اجتماعي زندگي ميكني. البته بدون در نظر گرفتن شرايط هم ايجاد تغيير كار سختيه. انگار اينرسي حاكم بر قوانين فيزيك توي زندگي آدم ها هم جريان داره. و نيرويي ما رو تشويق مي كنه كه همون شرايطي رو كه داريم حفظ كنيم.

 ولي خوب اگه دل به دريا زدي و ماجراجويانه و توأم با منطق دست به تغيير زدي لذتي رو حس ميكني كه با هيچ لذت ديگري برابري نمي كنه.